سه نه تا
عزيز قلب مادر سه تا نه ماه با هم بوديم نه ماه اول در دلم بودي و كنار قلبم و دو تا نه ماه بيرون دلم بودي و در قلبم . عزيزترين مامان شما 18 ماه شدي و نيمه اول سال دوم زندگيتو پشت سر گذاشتي كه همزمان با واكسن 18 ماهگي بود. واكسني كه نوتلاي مامان رو خيلي اذيت كرد . برعكس واكسنهاي قبلي كه اذيت نميشدي اينبار واقعا سخت گذشت چهره قشنگت يادم نميره وقتي دراز كشيده بودي و با اومدن ماماني جون همونجوري لبخند ميزدي و توان بلند شدن نداشتي بدون كه قلب من آب شد و با تن تبدار كوچولوي تو سوختم. بدترين قسمت حالت تهوع شديدت بود كه كار مارو به بيمارستان كشوند و چون آب هم نميتونستي بخوري مجبور شديم يك ساعت بيمارستان بمونيم تا تست تحمل آب رو انجام بديم ،شما ...